.:: SEPNA ::.

از هر دری سخنی

.:: SEPNA ::.

از هر دری سخنی

گزارشهای شخصی

امروز صبح تلفنم وصل شد

امروز بدون مصیبت بهش زنگ زدم

آخیش چقدر خوبه تلفن شخصی

تو این مدت که تلفن نداشتم مجبور بودم هر روز از تو خونه تماس داشته باشم

حالا خدا رو شکر که زود وصل شد

ببینم همه اونا که پا بند میشن اینجوری میشن

گزارشهای شخصی

دیشب تا دیر وقت سر کا ر بودم

امروز صبح به زور بیدار شدم


هنوز خستگی تو تنم هست

به امید فرداهای بهتر

روز نوشت دوم من

اینروزها زندگی رو دارم احساس میکنم

با اینکه هنوز بهم جواب مثبت نداده و نمیدونم به طور دقیق جوابش چیه اما ته دلم میگه که اونم با من هم نظره :::::: البته نباید من زود برای خودم ببرم و بدوزم و به قول معروف برای خودم خیال بافی کنم .
اما من هم خب با رفتارش اینو میتونم درک کنم که حرف ته دلش چیه .
به خصوص که امروز بهم یه چیزی گفت که برام بیشتر مسجل شد چرا داره اینو بهم میگه
و منظورش از این حرف چیه .


باید منتظر بود و دید چی میشه
من که به آینده امیدوار هستم .


یه دوستی میگه تو پیشونیه هرکس سرنوشتش نوشته شده
به قول اون دوست که میگه بهزاد تو پیشونی تو نه تنها سرنوشت نوشته شده
بلکه همراهش 
یه روزنامه دیواری هم هست که خبرهای دیگه هم هست
آخه پیشونیه تو خوراک نوشتنه .


اینروزها بیقرار هستم
بابا خودم میدونم پا بندش شدم
چیکار کنم دوستش دارم
میخوامش
عاشقش نیستم
اما فکر میکنم برای هم مناسب هستیم
بهش وقتی این حرفو زدم اولین کسی بود که
بهم آفرین گفت

من هم مثل یه پسر خیلی سر به زیر سرم رو انداختم
پایین و گفتم خیلی ممنون


به امید روزهای خوش و سرشار از موفقیت
البته برای همه



روز نوشت من


الان از دکتر برگشتم
نیمخوام بگم بهم چی گفت : ......؟
بنده خدا هم برام نوبت گرفت و هم باهام اومد دکتر؛ هم با دکتر حرف زد البته بدون حضور من
که من هم خیلی کنجکاوم بدونم چی میگفتن .
اون دکتر؛ فامیل دورشون هست اتفاقا مطبش نزدیک هم بود به خونمون .
خب بگذریم .
آخ که تو چقدر با محبت هستی :: پیشت احساس غریبی نمیکنم ::: خودمونیم بد جوری پا بندش شدم
اینروزها که موبایلم قطع شده خیلی سخته تماس گرفتن باهاش
خلاصه حرف آخر عاشقش هستم
اون دختر خوبیه و من هم باید این قدر شناسی رو با رفتار خوب؛ خوش اخلاقی؛ صداقت و از همه مهمتر بدون دورنگی و دروغ باهاش باشم :::
اون هنوز بهم جواب مثبت نداده اما رفتارش بهم اینو میگه که  تمایل داره
خدا میشه من هم به خواسته ام برسم 
کمکم کن خدا
بهش گفتم که من یه پیر مرد آسمون جل هستم اما بهت قول میدم یه زندگی خوب برات فراهم کنم ::: قول میدم برات تو زندگی یه هم دم خوب باشم :: گفتم بهش که من یه دوست برات خواهم بود 

من چیزی ندارم اما همه تلاش خودم رو میکنم
باید بتونم قبول مسئولیت بکنم
و البته من مطمئن هستم به خودم و میدونم که میتونم


*************************************


دیشب بارون خیلی قشنگی بارید
خیلی خوب بود
رفتم تو بالکن خونمون
چایی هم ریختم و تو اون هوا که خیلی میچسبید خوردم
راستش من به گرما خیلی حساس هستم و اصلا طاقت گرما ندارم
دلم میخواد همیشه هوا خنک باشه
به هر حال دیشب انگار که مرداد ماه نیست و تو ماه آبان یا آذر هستیم
خیلی خوب بود



خودم خوشم اومد از این عنوان ::: شاید بهتر باشه اسم وبلاگ رو عوض کنم بذارم
(روز نوشت من)