.:: SEPNA ::.

از هر دری سخنی

.:: SEPNA ::.

از هر دری سخنی

انتخابات

دوره دهم انتخابات

 

با حضور چهار ( میم )  تائید شده

 

 

1 –  میر حسین موسوی

 

2 –  مهدی کروبی

 

3 –  محسن رضایی

 

4 –  محمود احمدی نژاد

 

شما فکر میکنید کدوم یک از این  ( میم ) ها  پیروز میدون انتخابات باشه

۸۸

سال نو مبارک

جمعه بدون برنامه ریزی

  

جاتون خالی اول اینکه رفتیم بام تهران و کلی برف بازی کردیم

چای اون بالا خیلی میچسبه اون هم از نوع دوقلو

آخه یه فلاسک چای با خودمون بردیم که هر جا که میخوایم بخوریم

خلاصه خوب بود اما از اون بهتر این بود که داشتیم برمیگشتیم

یه تلفن خیلی خوب شد بهمون.

 

 

بگم ؟ سوال

نه نمیگم !خنده

نه میگم .زبان

نه باشه بعدا" میگم .عصبانی

باشه حالا میخوای بدونی میگم .نیشخند

کار نگار دوباره درست شدلبخند

 

 

همون بیمارستان قبلی خواستنش

فردا میرم برای بلیط

البته همه اینها به خاطر دوستش تو همون بیمارستان انجام شد

خدا خیرش بده خیلی پیگیری کرد

اون بیشتر از ما به فکر اینکار بود

دلم برای خرید کردن از Emirates mall تنگ شده

به قول شادی جان تو وبلاگش که نوشته  ((window shoping رو من هم دوست دارم

به هر حال اینم ماجرای روز جمعه ما

هنوز بلیط  نگرفته نگار داره چمدونش رو میبنده

بالاخره ما نفهمیدیم اینجا رو دوست داری یا اونجا

نکته!!!!!!!

از اون اطاق  داد میزنه اونجا !!! تعجب

نیمه شب خیالی

نیمه شبه

نشستم رو صندلی توی اطاقم

کتابی تو دستم

سیگاری روشن در کنار دستم

خستگی تو تمام وجودم حس میشه

نمیدونم چی میخوام

میدونم هر چی هست از بی حوصلگی ه

تلویزیون روشنه جلوم اما صداش رو قطع کردم

هوای اطاق کمی سرده

ذهنم رو میخوام جمع جور کنم ولی نیتونم

اونقدر ساکته اطاق که صدای تیک تاک ساعت به گوش میرسه

یه دفعه به گذر عمر فکر میکنم که داره میگذره

چشمهام رو بستم

به خیلی چیزها فکر کردم که فقط با قدرت تصور میشه دید

رفته بودم بهترین جایی که میشه وجود داشته باشه

از پس ذهنم موزیک خوبی پخش میشد

دونه های برف صورتم رو نوازش میکرد

لذت بغل کردن کسی رو که دوستش دارم دائم باهام بود

کم کم داشت بی حوصلگی از وجودم خارج میشد

پاهام کمی سرد شده بود

نمیخواستم چشمهام رو باز کنم

به اجبار سیگاری که بدون پک زدنی تموم شده بود وادار به

باز کردن چشمهام کرد

دوباره یکی دیگه روشن کردم

به خیال اینکه دیگه تصورم از هم پاشیده شده چشمهام رو بستم

اینبار از دفعه قبل بهتر بود

خودم رو روی آب شناور دیدم

چیزی نبود که جلوم رو بگیره یا بهم اضطراب بده

از اینکه داشتم در بهترین شرایط ممکن به سر میبرم خیلی خوشحال بودم

تلفنم زنگ خورد

تمام افکارم از هم پاشیده شد

کسی نبود جز یه مزاحم تلفنی که اشنباه گرفته بود

فاصله لذت بردن و بی حوصلگی فقط یه چشم بستن بود

کتاب دیگه بهم حال نمیداد

لپ تاپ رو گذاشتم رو پام

دنبال هیچی میگشتم

فقط فولدرهارو باز میکردم و میبستم

اونهم نتونست بهم کمکی بکنه

کمی احساس گشنگی داشتم اما گرسنه نبودم

در یخچال رو باز کردم و فقط خیره به داخلش شدم

شاید خوردن یه آبجو آرومم میکرد

اینکارو کردم

باز دوباره بی حوصله شدم

چشمهام رو بستم