.:: SEPNA ::.

از هر دری سخنی

.:: SEPNA ::.

از هر دری سخنی

یه تولد دوباره

اینطور که من و شما بطور عرف و واقعیت طبیعت میدونیم و دیدیم همه یه تولد دارن و در انتها یه مرگ حالا در مورد مرگ زمان؛ تعریف و جایگاه خاص خودش رو داره چون هیچکس نمیدونه درچه تایمی به سراغش میاد و من هم الان نمیخوام در این مورد صحبت کنم . اما اگه بتونم در آینده در مورد این مبحث که خیلی هم برای خودش گسترده و قابل کنکاش هست مطالبی رو خواهم گفت ::: اما  موضوعی که میخوام صحبت کنم و برای خودم هم خیلی جالبه منظورم (تولد انسانهاست) بپردازم .
جمله ای که همگی خیلی شندیدم و زیاد هم در موردش حرف زده شده آغاز درد و گریه هستش بله انسان با کلمه آغاز شد تصمیم به زندگی گرفته شد که البته منظورم برای دوام زندگی تصمیم به بچه دار شدن گرفته شد و در کنارش درد و نفس کشیدن و شروع یه زندگی ::: که میتونه خوب باشه هم میتونه بد و البته خوب و بد بودنش بسته به محیط تربیتی اون بچه داره .
اصولا محیط تربیت و معلم زندگی بسیار تاثیر گذار در روند رشد و شکل گرفتن کودک داره ببینید وقتی پدر و مادر محیطی رو برای فرزند فراهم کنن که شما در درون اون از انضباط و قوانین درست اجتماعی که مورد تایید همه باشه در انتها شما فردی رو به جامعه تحویل میدین که هم مسئولیت پذیره هم دغدغه اون فرزند خلاصه میشه در مثبت بودن در جامعه بیرونی .
انگار از از حرفی که بیشتر برام مد نظر بود دور شدم و رفتم تو بحث تربیتی ::: این مسئله خودش مهمه اما من نمیخواستم در این مورد صحبت کنم و اصلا امشب اومدم درباره تولد حرف بزنم (البته نظرم روی اون تولدی که شمع رو فوت میکنن نیست)
یه زن و یه شوهر رو در نظر بگیرین ::: اونها در ابتدا زاده میشن پس این میشه تولد اول .
بعد از اون مهمترین تولد اونها ازدواج هستش که پا به عرصه جدید و نا شناخته ای میذارن که هیچکدوم تجربه اون رو در اولین بار نداشتن پس این میشه تولد دوم .
بعد از مدتی اونها صاحب فرزندی میشن که هم برای مرد باز بزرگترین روز زندگیش به حساب میاد چون اون دیگه از این به بعد تنها یه شوهر به حساب نمیاد بلکه پدر نیز هست و همینطور اون زن که متحمل چندین ماه سختی و درد و رنج به دنیا آوردن و از همه مهمتر مادر شدن که فکر میکنم بزرگترین تحول یه زن مادر شدن اونه :: پس اینجا برای اون زن و مرد یه تولد دیگه دوباره شکل میگیره که میشه تولد سوم .
و همینطور اگر فرزند دیگری بیاد باز هم تولد دیگری برای پدر و مادر خواهد بود .
همه اینها رو گفتم که در اینجا به خودم برسم ؛؛؛؛؛؛؛ من یکبار دیگه متولد شدم و اون هم این بود که جواب آزمایشهام همگی نشان از سلامت کامل من رو نشون میده و این یه تولده تازه دیگه ای هست برای من .
اینهایی رو که نوشتم عقاید شخصیه خودمه شاید کسی قبول نداشته باشه این نوع نگرش من به تولد چندین باره انسانها رو اما من نظرم اینه و فکر میکنم درسته .

یه کار ( زیبا )




چقدر این کار گرافیکی زیباست
همراهش یه موزیک ملایم هم گوش کنید 
اون وقت میبینید که چقدر بیشتر اینکار به دل میشینه 
فقط برای یه روز جمعه خوب
 

دوست عزیزی به نام مونا خانم comment  گذاشته برام و دو آدرس داده تو همین زمینه کار گرافیکی که اونها هم بسیار جالبه و خیلی زیباست توصیه میکنم شما هم ببینین .
بسیار ممنون مونا خانم
 روی آدرسش کلیک کن ::::
 http://fcmx.net/vec/index.phtml?p=2&c=25 
 
http://flashcards.territory.ru/vec/v.php?i=029406

سرگرمی برای روز جمعه

خود را بهتر بشناسید!

تست خودشناسی

از میان 9 شکل زیر ، تصویر مورد علاقه خود را انتخاب کنید . توجه داشته باشید که رنگ و شکل ، هر دو برای شما خوشایند باشند . سپس توضیح مربوط به هر شکل را بخوانید و ببینید چه شخصیتی دارید.

 

امیدوارم جمعه خوبی داشته باشین (بهزاد)

الزاما نباید همیشه شاد بود

الزاما نباید همیشه شاد بود
این جمله ای که امروز خواهرم گفتش؛ و یه حرف کاملا طبیعی و درستیه
اصولا تمام زندگی به گونه ای نیست که بر روی خواستهای ما و حول محور شاد بودن و خوش بودن بگذره.
یه روز خنده ::: یه روز شادی ::: یه روز غم ::: یه روز گریه ::: یه روز تنهایی ::: یه روز شلوغی
و خیلی از این یه روزها ....
اما خواهر گلم که دنیا رو باهاش عوض نمیکنم شاد نبودنش دلیل خاص و علتی داره که من تا حدودی میدونم؛ و همین باعث شده که من  از عصر تا به حال تو فکر برم و ناراحت اون عزیز دلم بشم .
به خدا نمیخوام ازش تعریف الکی کنم اون یه مادر کامل یه خانم به تمام معنی ه و از همه مهمتر برای اینجانب یه خواهر که خیلی دلسوز بوده برام .
به خداوندی خدا اینو راست میگم من تو این مدت هیچوقت ندیدم غیبت کسی رو بکنه یا برای کسی بد بخواد ::: نمیدونم شاید بگین چون خواهرمه دارم ازش تعریف میکنم اما اصلا اینطور نیست .
شادی جان با خنده تو میخندم و با ناراحتی تو ناراحت میشم ::: از صمیم قلب و خیلی خالصانه دوست دارم .
خلاصه اینکه نتونستم طاقت بیارم و بغض تو گلوم تبدیل به دونه های اشک شد .

************

خودم هم زیاد میزون نیستم امروز باید میرفتم برای جواب آزمایشم اما آماده نبود
فکر کنم شنبه میگیرم


************

من الان مدتیه خودم رو عضو انجمن اهدای اعضای بدن کردم
شاید اگه قرار باشه رخت سفر ببندیم و بریم
یه عضوی از بدنمون به درد یه بیماری بخوره 
لااقل اینطور برای دوستام و اجتماعم مفید باشم
کسی چه میدونه چی میشه