.:: SEPNA ::.

از هر دری سخنی

.:: SEPNA ::.

از هر دری سخنی

سفری به آنسوی خلیج فارس ( ۱ )

دیروز برگشتم . من یه چند روزی در دبی بودم البته برای بار دوم بود که رفتم به همین جهت تجربه خاصی برام تو این سفر بود.
راستش وقتی میری دبی خیلی چیزها برات باز و روشن میشه مثلا اینکه اگه همیشه عنوان میکردیم عرب ملخ خور دیگه باید این جمله رو یواش یواش پاک کنیم چونکه اونها به پیشرفت خوبی رسیدن ؛ هم از نظر فرهنگی هم از نظر تجارت و اقتصاد .این رو به عینه در اونجا شما میبینین نه اینکه بخوام زیادی شلوغش کنم .
ترافیک تو این کشور کوچک عربی بسیار زیاد شده رفت آمد خیلی هست؛ اما نکته قابل توجه این قضیه توی ترافیک این بود که؛به عنوان مثال اگه ماشینی میخواست به سمت چپ بپیچه و همینطور ماشینهای پشت سر اون غیر ممکن بود که ماشینهای پشت سر؛ از خط خودشون خارج بشن وبپیچن جلوی شما و بخوان که جلوتر بایستن ممکن بود یه صف طویل از ماشین در یک خط قرار بگیره با توجه به این که کنارشون و کل خیابون در سمت راست خالی بود و هیچ ماشینی وجود نداشت .
اسم این یعنی چی ؟؟؟؟؟
به نظر من این یه فرهنگ خوبه رانندگی در یه شهر یا کشوره. من هرگز ندیدم در اونجا تاکسی در سمت راست یا در محل های مخصوص سوار کردن مسافر در جای دیگه بایسته .
اونها غیر ممکنه تاکسی متر تو ماشین نداشته باشن.
همه راننده ها تمیز هستن و لباس فرم به تن داشتن . سیگار کشیدن در تاکسی ممنوع بود . نه مثل اینجا که راننده آزاده هرجوری که میخواد تا کنه . هر قیمتی که خواست بگیره ؛ سیگارش رو بکشه ؛ یواش بره یا خیلی تند بره ؛ یا صندلی ها کثیف و خراب ؛ و ۱۰۰۰۰۰۰ چیز دیگه که خودتون بهتر از من میدونین .
من از اینجا شروع کردم اما این قسمت اول بود روزهای دیگه از دیده های خودم تو این کشور کوچک عربی بیشتر خواهم گفت شاید خوندنش خالی از لطف نباشه.